یادمان باشد...

حرفهایی...

یادمان باشد...

 

 یادمان باشد شاید شبی آنچنان آرام گرفتیم که دیدار صبح فردا ممکن نشد؛

پس به امید فرداها «محبت هایمان» را ذخیره نکنیم...

«محبت تنها هدیه ای است که نیاز به بسته بندی ندارد…»

 

 



نظرات شما عزیزان:

m
ساعت17:44---19 اسفند 1393
من که می دانم شبی ، عمرم به پایان می رسد

نوبت خاموشیِ من ، سهل و آسان می رسد

من که می دانم که تا ، سرگرم بزم هستی ام

مرگ ویرانگر چه بی رحم و شتابان می رسد


پس چرا ، پس چرا عاشق نباشم ، پس چرا عاشق نباشم

من که می دانم به دنیا اعتباری نیست نیست

بین مرگ و آدمی قول و قراری نیست نیست

من که میدانم اجل ، ناخوانده و بی دادگر

سرزده می اید و راه فراری نیست نیست

پس چرا ؟ پس چرا عاشق نباشم ؟ پس چرا عاشق نباشم؟

پاسخ:
ممنون رفیق


m
ساعت23:09---17 اسفند 1393
بازم من


پاسخ:
خوش اوووومدی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

[ یک شنبه 17 اسفند 1393برچسب:, ] [ 18:38 ] [ فرانک ] [ ]